کد مطلب:150372 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:281

جهاد و سختکوشی
جهاد از نظر لغوی یا از ریشه ی «جهد» است به معنای وسعت، قدرت، توان و طاقت، و یا از ریشه ی «جهد» به معنای سختی و مشقت. در صورت اول، جهاد عبارت است از سعی و كوشش با صرف مال و جان و به كار گرفتن تمام امكانات د راه مقصد، و در صورت دوم، جهاد عبارت است از گذشتن از مال و جان و صرف تمام نیروها و پذیرش سختیها و تحمل مشقتها در راه رسیدن به هدف؛ و با توجه به هر دو صورت جهاد اسلامی


عبارت از این است كه آدمی با گذشتن از مال و جان خویش در راه اعتلای كلمه ی توحید و تعالی اسلام و دفع باطل و اقامه ی حق، با تمام امكانات خویش تلاش و مبارزه كند و در این راه سختیها و مشكلات را به جان بخرد و تحمل آرد. [1] .

مدرسه ی حسینی، مدرسه ی چنین جهاد و سختكوشی در راه حق و عدالت است و حسین (ع) جلوه ی تام جهاد در راه خداست، چنانكه در زیارت وارث بدین حقیقت اعتراف می كنیم و گواهی می دهیم و اعلام می داریم كه درس جهاد و سختكوشی او را آموخته ایم:

«اشهد انك... جاهدت فی الله حق جهاده.» [2] .

گواهی می دهم كه تو در راه خدا جهاد كردی و حق جهاد در راه خدا را به جای آوردی.

زندگی بدون جهاد و سختكوشی در راه اهداف متعالی، فرورفتن در گنداب پستیها و تن سپردن به تباهیهاست. خدای متعال در قرآن كریم در موارد متعدد از برتری جهاد در راه خدا نسبت به دیگران اعمال سخن گفته و اهل ایمان را بدان برانگیخته، چنانكه فرموده است:

(اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام كمن آمن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عندالله والله لا یهدی القوم الظالمین. الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون. یبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جناب لهم فیها نعیم مقیم. خالدین فیها ابدا ان الله عنده اجر عظیم.) [3] .

آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند كار كسی پنداشته اید كه به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد می كند؟ (نه، این دو) نزد خدا یكسان نیستند، و خدا بیدادگران را هدایت نخواهد كرد. كسانی كه ایمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند. پروردگارشان آنان را از جانب خود، به رحمت و خشنودی و باغهایی در


بهشت كه در آنها نعمتهایی پایدار است، مژده می دهد. جاودانه در آنها خواهند بود؛ در حقیقت، خداست كه نزد او پاداشی بزرگ است.

و نیز فرموده است:

(لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجه و كلا وعدالله الحسنی و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما. درجات منه و مغفره و رحمه و كان الله غفورا رحیما.) [4] .

مؤمنان خانه نشین كه زیان دیده نیستند، با آن مجاهدان كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد می كنند یكسان نمی باشند. خداوند كسانی را كه با مال و جان خود جهاد می كنند، به درجه ای بر خانه نشینان مزیت بخشیده، و همه را خدا وعده ی نیكو داده، ولی مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ، برتری بخشیده است؛ (پاداش بزرگی كه) به عنوان درجات و آمرزش و رحمتی از جانب او (نصیب آنان می شود)، و خدا آمرزنده ی مهربان است.

جهاد در راه خدا عرصه ی آزمون الهی است تا باطنها ظهور كند و استعدادها شكوفا گردد و استحقاقها مشخص شود كه جهاد در راه خدا بهترین بستر رسیدن به كمالات انسانی و سیر به سوی مقامات متعالی است. قرآن كریم جهاد در راه خدا را چنین بستری معرفی كرده است:

(و لنبلونكم حتی نعلم المجاهدین منكم و الصابرین و نبلو اخباركم.) [5] .

و البته شما را می آزماییم تا مجاهدان و شكیبایان شما را بازشناسیم، و گزارشهای (مربوط به) شما را رسیدگی كنیم.

(ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یعلم الله الذین جاهدوا منكم و یعلم الصابرین.) [6] .

آیا پنداشتید كه داخل بهشت می شوید، بی آنكه خداوند جهادگران و شكیبایان شما را معلوم بدارد؟


رمز سربلندی و زندگی انسانی در جهاد و سختكوشی است و خدای متعال مسلمانان را به جهاد در راه خودش و اعلای كلمه ی حق و استقرار نظام عادلانه و فراهم كردن زمینه ی عبودیت مردمان فرمان داده است، و در این راه باید از حسین (ع) كه احیاكننده ی اسلام نبوی و علوی بود، درس آموخت و حق جهاد در راه خدا را ادا نمود كه خداوند فرمان داده است:

(و جاهدوا فی الله حق جهاده.) [7] .

و در راه خدا چنانكه حق جهاد (در راه) اوست جهاد كنید.

اصلاح زندگی این جهانی و دستیابی به سعادت آن جهانی جز در پرتو جهاد در راه خدا حاصل نمی شود، چنانكه امیرمؤمنان علی (ع) كه حسین (ع) پرورش یافته ی مكتب اوست، فرموده است:

«ان الله- عز و جل- فرض الجهاد و عظمه و جعله نصره و ناصره؛ والله ما صلحت دنیا و لا دین الا به.» [8] .

خدای عز و جل جهاد را واجب كرده و آن را امری بزرگ و ارزنده شمرده و آن را یار و یاور (اسلام و مسلمانان) قرار داده است؛ و به خدا سوگند كه دنیا و دین مردم جز به جهاد در راه خدا اصلاح نمی شود.

در مدرسه ی حسینی جهاد در همه ی وجوهش جلوه گر است و حسین (ع) آموزگار بزرگ اقسام جهاد است، چنانكه در خطبه ای والا درباره ی اقسام جهاد چنین فرموده است:

«الجهاد علی اربعه اوجه: فجهادان فرض، و جهاد سنه لا یقام الا مع فرض، و جهاد سنه. فاما احد الفرضین، فجهاد الرجل نفسه عن معاصی الله، و هو من اعظم الجهاد؛ و مجاهده الذین یلونكم من الكفار فرض. و اما الجهاد الذی هو سنه لا یقام الا مع فرض، فان مجاهده العدو فرض علی جمیع الامه، لو تركوا الجهاد لا تاهم العذاب، و هذا هو من عذاب الامه، و هو سنه علی الامام وحده، ان یاتی العدو مع الامه فیجاهدهم. و اما الجهاد الذی هو سنه، فكل سنه اقامها الرجل، و جاهد فی اقامتها و بلوغها و احیائها؛ فالعمل و السعی فیها من افضل


الاعمال، لانها احیاء سنه، و قد قال رسول الله- صلی الله علیه و آله، من سن سنه حسنه فله اجرها و اجر من عمل بها الی یوم القیامه، من غیر ان ینقص من اجورهم شیئا.» [9] .

جهاد چهارگونه است: دو جهاد واجب است، و جهادی كه بدان اقدام نشود جز با واجب شدنش، و جهادی نیز جهاد سنت است. یكی از دو جهاد واجب، جهاد انسان است با خود در برابر نافرمانی خدا و گناهان كه از بزرگترین جهادها شمرده می شود؛ و نیز نبرد با كافرانی كه هم مرز با شمایند. و اما جهادی كه سنت است و جز با وجوب بر پا نمی شود، جهاد با دشمن است كه بر تمام امت اسلامی واجب است و اگر آن را ترك كنند عذاب بر آنان فرود آید و این عذاب امت را فراگیرد و این جهاد بر امام جعل شده است كه فرمان آن را بدهد و امام با امت بر سر دشمن رود و با آنان جهاد نماید. اما جهادی كه سنت است، بر پا داشتن هر سنت (نبوی) است كه انسان بر پای دارد و در راه بر پا داشتن و بر آوردن و زنده كردن آن مبارزه كند. پس كار و تلاش در راه آن، بهترین اعمال است، زیرا زنده داشتن سنت (نبوی) است؛ و رسول خدا (ص) فرموده است: «هر كه سنت و قانونی نیك را بنیان نهد، پاداشش از آن اوست و نیز از پاداش همه ی آنان كه تا روز قیامت بدان عمل كنند بهره می برد بی آنكه از پاداش خود آنان چیزی كاسته شود».

نهضت حسین (ع) بر پایه ی چنین اندیشه ای شكل گرفت و پیش رفت و تصویری كامل از جهاد در راه خدا را ارائه نمود. جای جای نهضت حسینی بیانگر جهادی تمام عیار در راه خدا بود، جهادی برای آزاد كردن انسان از هر گونه اسارت و جلوه بخشیدن به توحید در عینیت جامعه و بر پا ساختن عدالت همه جانبه. نهضت حسین (ع) جلوه ی كامل جهاد انبیای عظام در راه نجات و هدایت است. ابراهیم (ع) شكننده ی بتهای چوبین و حسین (ع) شكننده ی بتهای دروغین است، موسی (ع) نجات دهنده ی بنی اسرائیل از چنگ فرعونیان، و حسین (ع) نجات بخش آدمیان در پهنه ی تاریخ از چنگ سفیانیان است.

«عاشورا حضور مجدد آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و موسی و عیسی- علی نبینا و آله و علیهم السلام- است در قله ی فریادگری و هدایت. اینكه حسین (ع) را وارث


آدم (ع) می خوانیم و زیارت وارث را با سلام به آن پیامبران الهی آغاز می كنیم برای همین است، یعنی نقطه ی اتصال همه ی حركتهای الهی و انقلابهای خدایی، به صورت تجسم دوباره ی آدم (ع) و نوح (ع) و ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) موسی (ع) و عیسی (ع) و محمد (ع) و علی (ع) و فاطمه (ع) و امام حسن (ع) در لحظه های خورشیدی عاشورا و واقعیت سرشار كربلا...

آری، عاشورا از لحظه ی آغازین خویش، یعنی ترك مكه در روز ترویه (روز هشتم ماه ذیحجه كه مسلمانان متوجه مكه ی مكرمه اند، و هر كس امكانی دارد می كوشد تا در حج شركت جوید، بویژه مجاوران)، زلزله ای خروشناك و گسترنده بود، كه معیارها را دگرگون كرد، و پرچم رسالتی بزرگ را برافراشت، و مرزهای صیانت قرآن را استوار گردانید، و بنیاد جامعه ی منحرف اسلامی آن روز را (كه از سیاست قرآنی و اقتصاد قرآن و قضاوت قرآن و عدالت قرآنی و تربیت و اخلاق قرآنی دور افتاده بود، و خصلتهای جاهلیت از نو در آن زنده شده بود، و تبعیض و تفاوت در آن حضور داشت، و سستی و مردگی بر آن حكومت می كرد)، به لرزه درآورد...

عاشورا حاكمیت ضد قرآن دربار دمشق را مطرود اعلام نمود. افكار تخدیر شده را به خود آورد. آن دسته از اصحاب پیامبر (ص) و عالمان و محدثان و بزرگان مسلمین را كه می پنداشتند در برابر اوضاع انحرافی جامعه ی اسلامی هیچ تكلیفی ندارند محكوم كرد. زهدپیشگان صوفی مشرب را (كه محصول نفوذ فرهنگهای بیگانه در اسلام و- اغلب- مؤید ستمگران و موجب تخدیر اذهان و سستی در حركتهای اجتماعی و انقلابی بودند) رسوا ساخت. اعتبار واعظان و عالمانی را كه در جو اختناق زندگی می كردند و پذیرای ذلت بودند كاست. ماهیت اسلام را كه حاكمیت حق و عدل است از نو مطرح كرد. حكومت تحمیلی و صد در صد غیر مشروع یزید را باطل خواند. نظام انبیایی فراموش شده را كه شالوده ی آن بر اجرای عدالت- در همه جا و برای همه كس- است به یادها آورد. خصلتهای جاهلیت را كه زنده شده بود به سوی نابودی راند. به نسلهای پر شور جوان تفسیر زندگی آموخت. بی ثمری كار عالمان و فقیهانی را كه در مسجدها و مدرسه های تابع حكومت ظالم به كار علم و درس مشغول بودند نشان داد. پوچی عمر عابدان و زاهدانی را كه به زهدی گسسته از تعهدهای اجتماعی و تحركهای اقدامی دل خوش كرده بودند بر ملا ساخت. نشان داد كه دین خدا امانت الهی است كه هرگاه


زمامداران در نگاهداری آن خیانت كنند، هیچ چیز مهمتر از مبارزه با آنان نیست. یادآور شد كه انسان ودیعه ی خدایی است كه هرگاه حاكمیتها مسیر او را منحرف سازند، مهمترین تكلیف ایستادن در برابر آنهاست. اذانهای بی محتوای آن روز را محتوا بخشید. نمازهای بی خروش آن روزگار را تغذیه كرد. زندگی با ظالمان را كه بجز غرق شدن در منجلاب تسلیم و انحراف و ذلت پذیری چیزی نیست از مرگ بدتر خواند. مرگ در راه آزادی و عدالت را سعادت كامل دانست. رسالت انسان را یادآوری كرد. حماسه ی قرآنی را تحقق بخشید. جوهر تزكیه و تعلیم را كه ركن رسالت الهی است به تبلور آورد. روزهای یكسان گذر بی خورشید را از افسردگی رهانید. همتهای سست آسایش طلب را منفور ساخت. مردانگیها و دلاوریها را رواج داد. آیات جهاد را بر در و دیوار آبادیها نقش كرد. طنین فریاد عدالت را در گوش لحظه ها درانداخت. به سپیده دمان مضمون داد. شامگاهان را از پوچی تهی كرد. حماسه ی نمازگزاران را، در آفاق موجودیت انسان و تاریخ، با جلالتی آسمانی، بر فراز قله ی عظمتهای راستین بر نشانید.

عاشورا فریادهای شورگستر پیامبران را- دوباره- در گوشهای سنگین فرود آورد؛ و خون قرآن را در قلبهای مرده جاری ساخت. اذانها و نمازها را از زیر غبار تحمیلی سیاستهای تخذیرآموز درآورد و جلا داد، و جانها و روانها را از حضور بی حاصل در عرصه ی زندگیهای مذلت بار بیرون كشید.

... هر جا و هر كس با خود می گفت: عاشورا! شهادت پسر پیامبر! اسارت دختران پیامبر! چرا؟ و برای چه؟ و این خروش صخره های ساحل فرات بود كه دلها را می لرزاند و از جا می كند. و این انفجار بیدادگر خونی بود كه در زمزمه ی مناجات سحرگاهان راه یافت، و سپیده دمان را طلایه دار اعلام حضور خویش ساخت، و روزها را از تلالؤ شكوهمند تعهد و رسالت بیاكند، و در واژه های زندگی ساری گشت...

عاشورا، شهادت پسر پیامبر، اسارت دختران پیامبر، و آواره گرداندن آنان در شهرها و بیابانها، و حاضر نمودن آنان- با غل و زنجیر- در دربار دمشق، در حضور حاضران مجلس یزید، به همراه اظهار شادمانی از فتح و پیروزی و غلبه بر فرزندان پیامبر، چرا؟ و برای چه؟ این سؤالی بود كه افكار را به خود مشغول می داشت، و سینه ها را می جوشاند... تا خطبه های علی وار بانوی قهرمان كربلا، و سخنرانی ولی خدا (در اجتماع شام، در مركز حاكمیت حزب اموی و پهنه ی نفوذ فرهنگ جاهلیت سفیانی)، كه ماییم فرزندان مكه


و منی، و زمزم و صفا... و ماییم فریادگران راستین اذان، و حاملان راستین قرآن...

و بدین گونه، عاشورا از مرز شهادت و اسارت گذشت، و بر فراز قله ی جاودان رسالت جای گرفت، رسالت احیای قرآن و نجات انسان. و بدین گونه، عاشورا دوباره جو نزول قرآن را بازسازی كرد، و سیاهیهای متراكم جاهلیت را زدود. و نجات این كتاب آسمانی را از همه ی تمهیدهای الحادی و حذفهای تعبیه شده ی اموی تضمین نمود. قرآن یكبار دیگر با حنجره ی عاشورا تلاوت شد، تا هیچ گاه- آری، هیچ گاه- فراموش نگردد. و فراموش نمی گردد...» [10] .

پیام بلند عاشورا و درس فراموش نشدنی آن این است: جهاد در راه خدا و سختكوشی در راه برپایی حقیقت قرآن و اجرای قسط و برپا كردن عدالت و فراهم كردن زمینه ی عبودیت.

«اشهد انك قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما، و انك صادق صدیق، صدقت فیما دعوت الیه.» [11] .

(ای حسین) گواهی می دهم كه تو به اجرای قسط و عدالت فرمان دادی، و (جامعه ی اسلامی را) به قسط و عدالت فراخواندی، و تو راستگویی و صدیقی، و به هر چه فراخواندی صادقانه فراخواندی.


[1] محمد حسن نجفي، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، تحقيق عباس القوچاني، دارالكب الاسلاميه، طهران، 1398 -1392 ق. ج 21، ص 3.

[2] مفاتيح الجنان، ص 816.

[3] قرآن، توبه/ 22 -19.

[4] قرآن، نساء / 96 -95.

[5] قرآن، محمد/ 31.

[6] قرآن، آل عمران/ 142.

[7] قرآن، حج/ 78.

[8] الكافي، ج 5، ص 8؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 9.

[9] تحف العقول، ص 243.

[10] قيام جاودانه، صص 102 -98، 20 -19.

[11] زيارت روز اول رجب: قيام جاودانه، ص 93.